بالاخره شروع ترم ۲

شروع ترم 2 خیلی زود تر باحال تر و خنده دار تر از اون چیزی که فکر میکردم اتفاق افتاد
بخونید...

قبلش یه نکته این پست بیت الماله اگه خوندید و کامت نزاشتین اون دنیا باید جواب پس بدید :دی


انصافا تو این یه هفته همش تو فکر این بودم که>> اقا درسته دانشگاه همش خاطرس ولی من با این همه قولی که تو بلاگ دادم برا یه شروعه ترم ۲ باحال میخام چی براتون ازش بنویسم  :-؟؟

ولی چون خدا میخاست من بد قول نشم هم مارو از خنده ترکوند هم یه شروع ترم ۲ خفن برامون رقم زد  بخونییییید


سر صبح خواب الود پا شدیم که بعد 15 روز دوری از دانشگاه یه تجدید دیداری کنیم بعد از اینکه موهامو فر کردم (قابل توجه سمیرا عقده ای) به سمت دانشگاه حرکت کردم وقتی رسیدم دانشگاه همش تو فکر تشکیل نشدن کلاس بودم ولی نه تنها استاد اومد بلکه تمام دوستان با تمام قوا هم سر کلاس حاضر شدن واقعا جالب بود برام استادم نامردی نکرد یه ۳ صفحه ای جزوه داد حقم داشت بیچاره روز اول جمعیترو دید حول کرد طفلک فکر کرد با انتقالی های دانشگاه شریف طرفه و یه مشت بچه خر خون

ولی قیافش جالب شده بود وقتی ۲ ساعت بعد سره کلاس ریاضی پیشش  نصف بچه ها همین کلاسرو که ترم قبل ریاضی رو افتاده بودن ملاقات می کرد فکر کنم از این که جزوه داد پشیمون شد ولی خوب دیگه دیر شده بود

میگزریم...


۱ ساعتی الافه کلاس امار شدیم و انواع امار گیری رو یاد گرفتیم و بعدش خدفظ یهنی چی یهنی این که الان ساعت ۱۱ صبحه کلاس بعدیم ساعته ۴ برم خونه و برگردم که دیر میشه نتیجه اخلاقی>>> الااااااااااااااااااااااافیم ولی عجب الافیی بود

اولش گفتم یه خورده با امیر بریم بیرون بچرخیم (اخه امیر بچه مایه داره ماشین داره) بعد که سوار ماشین شدیم اقا امیر گل گلاب دید گوشای ما مخملیه گفت خوب یه بنزین میشه از این تیغ زد شروع کرد از  سختبودن زندگی و بد شدن روزگارو ونهایتا گرون شدن بنزین صبحت کردن خوب منم دلرحححححححححححححححححم رفتیم یه حالی به باکش بدیم (امیر یه بار برات بنزین زدم تو اینترنت پخشش کردم همه بفهمن دفه دیگه برات بزنم باید برم تو کار تبلیغ تلویزیونی و زدن تیزر تو سطح شهر)

داش امیرم مرام گذاشت تا دلت بخاد مارو تو این گلسار  چرخوند ما هم که همین الان سر کلاس امار و احتمال بودیم و باید به خوبی از درسهایی که استاد بهمون داده بود استفاده می کردیم بنابراین تا یه کیس مناسب میدیدم با این توجه به این که چند درصد احتمال  داره بهمون امار بده میرفتیم بغلش و آیه شریفه بوق رو تلاوت میکردیم ولی خوب....

اما میرسیم به حساس ترین جای روز اول ترم 2 دقیقا همون جایی بود که من بعد از اخرین فحشی که از نتیجه اخرین امارم نوش جان کردم به فکر این افتادم که بریم بیلیارد بازی کنیم بچه هام که پایه رفتیم...

سر خیابونم 5 تا از بچه ها بودن ما هم که 3 نفر بودیم اول میخاستیم یکی از بچه هارو بر داریم و 4 تایی بریم ولی بعدش دیدم خیلی نامردیه یه سری رو نبریم خلاصه که اقا 8 نفری به سمت باشگاه بیلیارد حرکت کردیم اوه اوه اوه ملت همه بلیارد باز حرفه ای دست کش به دست اسنوکر باز بین ما 8 تا هم فقط 3 تامون بازی بلد بودن منم که خوراک بیلیاد تو نت بودم ولی خوب تا حالا فرصتش پیش نیومده بود واقعیشو بازی کنم( هههه زهره مار پشت کوهی خودتی فرصتش پیش نیومده بود دیگه) با اشتیاق رفتم تو اقا چشمتون روز بد نبینه ما 8 نفر پشت یه میز ملت همه 2نفر نفر پشت میزای اسنوکر که دوبرابر میز ایت بال بود که ما بازی میکردیم

اولش رفتیم تو یارو با تعجب گفت اقا هر 8 نفر میخاید رو یه میز بازی کنید(صداش یه خورده میلرزید فکر کنم زرد کرده بود) گفتم نه داداش 3 نفر بازی میکنن 5 نفر نیگاه میکنن دیگه چیزی نگفت (فکر کنم اینجا دال اورده بود) رفتیم سر میز بر وبچ حرفه ایم رفتن چوب موبارو ورداشتنو اقا شروعکردیم به ایت بال بازی کردن کاش میشد براتون فیلمشو میازاشتم اونوقت شمام مثل سینا وقتی که من بعد از 3 ساعت میزون کردن با تمام قدرت به جای توپ سایشرو میزدم وتوپ 2سانت دور خودش میچرخید از خنده روده بور میشدید اخرای بازی که شده بود و بچه ها به صورت کامل از استعداد من تو این بازی با خبر شده بودن وقتی به سمت میز حرکت میکردم همه یا گارد میگرفتن یا میرفتن زیر میز بیچاره هام حق داشتن 9 بار زدم زیر توپ توپ از میز شوت شد بیرون

ولی خوب چند تا چیز مهم رو فهمیدم

شما میدونستید که اگه با چوب زیر توپ بزنی توپ یه نیم متری میاد بالا و از میز شوت میشه بیرون

شما میدونستید که تو بعضی باشگاه ها بالای میز بیلیارد چند تا چراغ هست که اگه چوب بلیارد بهش بخوره خورد میشکنه

شما میدونستید که اگه چراغ بالای میز بلیارد خورد بشه صاحب باشگاه از صداش میفهمه که چه غلتی کردید

شما میدونستید اگه چراغ خورد بشه یارو میاد با 1000 تا بد و بیرا خسارتو ازتون میگیره؟

ولی مطمئنم که نمیدونستید که بعد از اینکه خسارتو دادید از باشگاه شوتتون میکنه بیرون


هر کدوم نمیدونستید بدونید ولی هیچکدومش برا ما اتفاق نیوفتاد

ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه


خداییش خیلی بیلیارده حال داد کلی خندیدیم جاتون خالی

بعدشم راه افتادیم بیایم به کلاس ساعت 4مون برسیم از در که داشتیم میرفتیم تو وقتی دیدم تمام پرسونل دانشگاه دارن میرن حتی بوفه هم بستس گفتم این کلاس دیگه تشکیل نمیشه وقتی اومدم تو راپله ها و دیدم که هیج دانشجویی تو دانشگاه نیست و تمام کلاسا کنسلن دیگه مطمئن شدم که رفتیم خونه ولی وقتی وارد کلاس شدم

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه ماشالله 20 نفر تو کلاس بودن بمیرم برا این بچه های ict تفلکا این 15 روز که دانشگاه تعطیل بود چی کشیدن اشتیاق به درسشون منو کشته استاد تو خوابم فکر نمیکرد این قدر دانشجو بیاد جلسه اول فکر کنم برا همین بود که نیومد بعد از اینکه رفتم تو کلاس به اطلاع خواهران و برادران رسوندم که فقط ما تو دانشگاهییم فکر کنم شرمنده شدن سریع کلاسرو تخلیه کردن استام که نبود رفتیم خونه :دی خدایی خیلی باحال بود کلاس پر بود


همین دیگه اتفاقی نیوفتد تا امیر منرو رسوند خونه و رفتیم اینهو جنازه خسبیدیم(حالا خوبه کلاسا تشکیل نشد تشکیل بشه فکر کنم تو همون کلاس بیهوش شم این ترم خیلی ساعتای کلاسام مزخرفه)


دیگه میبخشید اگه زیاد خنده دار نبود البته برای شما ما که بعد از هر امار گیری تو خیابون  و ضربه زدن توپ تو باشگاه از خنده روده بور میشدیم


بسه دیگه الان ساعت 3 صبحه دارم مینویسم برید خونه هاتون منم برم

فکر کردید من میرم میخابم؟

نه حاجی شب دراز است و فرید بیدار تازه میخام برم فیلم ببینم

کامت یادتون نره ها


بابای

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 18:55 http://www.1368sm.blogfa.com

سلام
در صورت امکان نام بهتری انتخاب کنید چون این نام زیاد برای لینک مناسب نیست
با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد